رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 21 روز سن داره

روياي من رهام

تصورات شیرین رهام در 30 ماهگی!!!!!!!!!!!

رهام شیرین من 2 سال و 7 ماهه است و مدتیه که رفته تو کار شبیه سازی و تصورسازی. به من میگه و منم اول تعجب میکنم از رابطه ای که کشف کرده و بعد بغلش میکنم و حسابی میچلونمش. نمونه اش چند روز پیش رفته بود تو ماسه های ساختمون نیمه کاره ای که رو به روی خونه مادرمه و اب ریخته بود تو ماسه ها. یه آب شیری رنگی رو ماسه ها راه افتاد رهام رو کرد به منو گفت: مامان نیدا(نیگاه) این شیل کهبه اس.(قهوه). دیشب برنج خشکو تو لیوان ریخته و داده دستم میگه : مامان بکول(بخور) پفیلاس. دیروز بعد از بارندگی رفت تو کوچه و جفت پا می پرید تو گودالهایی که اب توشون جمع شده بود تا ابها بپاشن به اطراف.... خلاصه هیچ چیزو بدون امتحان نمیذاره. هر فکری به سرش بزنه باید...
28 آبان 1393

اين روزها حال و هوايمان باراني است......

روزهاي سخت و طاقت فرساي بيماري پدربزرگ غوغولو رو سپري مي كرديم .... هر روز دست به دامان خدا ميشديم و دعا ميكرديم او را شفا دهد... اما گويا خداوند صداي مارا نشنيد و مردي كه سرشار از زندگي و سرشار از عشق به مردم بود بار سفر بربست و چشمان مارا اشك بار و قلبهايمان را مالامال از اندوه نمود.... آقاجون اهل دل بود... او زماني كه كارمند اداره بهداشت بود با اسب در دشتها و كوهها و غارها به دنبال بيماران مبتلا به مالاريا ميگشت و آنهارا درمان ميكرد. و بعد از بازنشستگي هم با راه اندازي دارالشفا ابوالفضل العباس (ع) به خدمت به مردم نيازمند مشغول گرديد ..... آقاجون عاشق همه نوه هايش بود و غوغولو در اين بين بيش از بقيه به اين عشق جواب ميداد.... او ساعتها به گ...
26 آبان 1392

غوغولو در جشن تولد مهرتاش جون

رابطه غوغولو و مهرتاش جون خيلي قشنگ و ديدنيه. اونها هر صبح تو خونه مامان جون همديگه رو ملاقات ميكنن تا ظهر كه من و مامان مهرتاش تعطيل بشيم و بريم دنبالشون. لحظه اول ديدار كه كلي واسه همديگه ذوق در ميكنن و بعدش بازي شروع ميشه...انرژي از مهرتاش و ذوق و خنده از رهام... اينجوري مامان جون هم ميتونه تا حدي به كارهاش برسه...     اين هم تعدادي از عكس هاي غوغولو در جشن تولد مهرتاش:   1-ابتدا غوغولو به اين شكل مورد استقبال مهرتاش و ستاره قرار ميگيره.   2- واينجوري توسط مهرتاش مورد پذيرايي قرار ميگيره:   3- و غوغولو هم كه پفك ببينه عمراً ازش نميگذره:   4- پفك...
2 شهريور 1392

عكس هاي بهاري غوغولو

دوستان عزيزم سلام همونطور كه گفتم امسال بهترين نوروز رو در كنار غوغولو سپري كرديم. اينم عكس گل پسر پاي سفره هفت سين (مجبور بوديم دستاشو بگيريم تا سفره رو به هم نريزه): باز هم ميگم اين قشنگ ترين عيدمون بود. اين هم عكس غوغولو و مادرش در بهار 92. وقتي كه با داداش محمد و داداش مهدي و داداش ايمان و ... رفتيم پينت بال ولي چون ورود بچه ها به محوطه ممنوع بود من و غوغولو از فرصت استفاده كرديم و عكس گرفتيم و بعدش رفتيم نمايشگاه غذاهاي سنتي آش ماست خورديم.     اما مهمتر از همه اينكه جشن تولد غوغولورو به جاي 20 فروردي 4 فروردين توي طبيعت برگزار كرديم. آخه ميخواستيم مفصل برگزار كنيم و همه حضور د...
12 تير 1392

تولد مادري

                                                                                                                ...
2 تير 1392

حال و هواي 1 سالگي گل پسر

دوستان عزيزم سلام! من شرمنده ام كه اينقدر دير اومدم واسه آپ. آخه نت مشكل داشت و من هم علتش پيدا نميكردم. حالا هم خيلي عجله اي اومدم و متآسفانه آنتي ويروسم آپ نيست و نميتونم دوربين وصل كنم و عكس هارو آپلود كنم ولي با اجازه تون ميخوام حالا از حال و هواي 1 سالگي گل پسر بنويسم ان شاء الله عكس ها رو به زودي ميذارم. اولين هاي "غوغولو": 1-اولين گام ها حول و حوش 14-15 اسفند بوده و حدوداً يك ماه طول كشيد تا "غوغولو " بتونه مستقل و محكم راه بره. 22 فروردين كه از اداره برگشتم پدرش گفت امرو اصلاً چارچنگولي نرفته و از وقتي بيدار شده تمام مدت سرپا بوده و با توپ بازي ميكرده. واي كه چقد هم اولين روزهاي راه رفتنش خنده دار راه ميرفت. 2- اولين بهار زندگ...
23 ارديبهشت 1392

10 ماهگي

پسركم سلام!!!!! 10 ماهگيت مباااااااااررررركككك.   روزهاي 11 ماهگيت شروع شد در حاليكه رنگ صورتت زرد شده بود و شديداً لج دندون داشتي و هركي تورو بغل ميكرد بهش حمله ميكردي كه گازش بگيري. وقتي اينجور ميشي ميدونم كه بايد منتظر دندون جديد باشيم. خوشبختانه خوب هم صبوري كردي و مث دفعه هاي قبل آبريزش و تب نداشتي و حالا كه 5 روز از 11 ماهگيت داره طي ميشه دو تا مرواريد دو سمت دندونهاي نيشت جوونه زده كه هنوز كامل خارج نشده و ما منتظرشون هستيم. مباركتتتتتت بااااااد. (بیست و پنجم بهمن ماه)       حالا 10 ماهه شدي با كلي شيطنت ها و رفتارهاي جديد. حالا ديگه تو بغل نميموني همه اش ميگي منو آزاد بذارين ...
6 اسفند 1391

عکس های 9 ماهگی

رویای من سلام!!! امروز خیلی خوشحالم عکس های 9 ماهگی گل پسر آماده شده همون طوری هم که میخواستم از آب دراومده. خداراشکر و بفرمایید اینم عکس .........دس ...دسیییییی هوراااااااا نیلوفرجون این هم عکس از دندون های کوچولوی رهام که خواسته بودی!!! اومدیم تو طبیعت از خوشحالی همه اش ذوق میکرد و به زور تو بغل کنترلش میکردیم, میخواست خودش چارچنگولی بره به سمت آتیش....     ...
15 بهمن 1391