رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

روياي من رهام

تصورات شیرین رهام در 30 ماهگی!!!!!!!!!!!

1393/8/28 12:49
نویسنده : زهرا آقايي
342 بازدید
اشتراک گذاری

رهام شیرین من 2 سال و 7 ماهه است و مدتیه که رفته تو کار شبیه سازی و تصورسازی. به من میگه و منم اول تعجب میکنم از رابطه ای که کشف کرده و بعد بغلش میکنم و حسابی میچلونمش.بوس

نمونه اش چند روز پیش رفته بود تو ماسه های ساختمون نیمه کاره ای که رو به روی خونه مادرمه و اب ریخته بود تو ماسه ها. یه آب شیری رنگی رو ماسه ها راه افتاد رهام رو کرد به منو گفت: مامان نیدا(نیگاه) این شیل کهبه اس.(قهوه).آرامخندونک

دیشب برنج خشکو تو لیوان ریخته و داده دستم میگه : مامان بکول(بخور) پفیلاس.آرامniniweblog.com

دیروز بعد از بارندگی رفت تو کوچه و جفت پا می پرید تو گودالهایی که اب توشون جمع شده بود تا ابها بپاشن به اطراف.... خلاصه هیچ چیزو بدون امتحان نمیذاره. هر فکری به سرش بزنه باید عملیش کنه و نتیجه اشو ببینه. با مشتش یه مقدار گل از وسط کوچه برداشت و بهش ور رفت و از اون وسط کوچه مشتشو بهم نشون داد و گفت مامان نیدا(نگاه کن)، این پی پیهniniweblog.com بعدشم که مجبور شدیم ببریمش یه حمام حسابی با اب گرمniniweblog.com

ایام محرم کارش شده بود شمع بازی که هنوزم ادامه داره. niniweblog.com به شعله دقت میکرد و بعد فوت... همینطور من فقط نشسته بودم و واسش با فندک شعله رو روشن میکردم. یه بار شمعو خوابوند تو بشقاب، شعله باعث شد تنه شمع با سرعت زیادی اب بشه و یکباره شمع آب شده زیادی راه افتاد تو بشقاب؛ این بار هم قوه تخیلش گل کرد و گفت: مامان شمع جیس تده(جیش کرده)... niniweblog.com

 

 

پسندها (3)

نظرات (1)

خاله سارا
29 آذر 93 19:25
الهههههههی من فدات شم خاله جون.قربونت برم آخه تو چقد شیرینی..... قریون شبیه سازی و تخیلت دورت بگردم من.....من همش به کارات فک میکنم و با خودم میخندم ....شیطون بلا سلام خاله سارا. م هم دوست دارم خیلی زیاد.