خوایش میکنم
امروز گل پسرم خیای زحمن کشید و طبق معمول پایه همکاری بود و به باباش کمک کرد و آخر سر هم بیل رو کشون کشون اورد خونه و چسبوند به دیوار، بعد در حالیکه دمپایی اشو درمیاورد و میرفت خونه گفت:«خوایش میکنم(خواهش میکنم) که اینقدر کمکتون میکنم..... این جور موقع هاست که کله مادر سوت میکشه و با خودش میگه یعنی بچه ام تا این حد بزرگ شده و من خبر نداشتم؟!
نویسنده :
زهرا آقايي
8:08