رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

روياي من رهام

10 ماهگي

1391/12/6 12:58
نویسنده : زهرا آقايي
336 بازدید
اشتراک گذاری

پسركم سلام!!!!!

10 ماهگيت مباااااااااررررركككك.

 

روزهاي 11 ماهگيت شروع شد در حاليكه رنگ صورتت زرد شده بود و شديداً لج دندون داشتي و هركي تورو بغل ميكرد بهش حمله ميكردي كه گازش بگيري. وقتي اينجور ميشي ميدونم كه بايد منتظر دندون جديد باشيم. خوشبختانه خوب هم صبوري كردي و مث دفعه هاي قبل آبريزش و تب نداشتي و حالا كه 5 روز از 11 ماهگيت داره طي ميشه دو تا مرواريد دو سمت دندونهاي نيشت جوونه زده كه هنوز كامل خارج نشده و ما منتظرشون هستيم. مباركتتتتتت بااااااد. (بیست و پنجم بهمن ماه)

 

 

 

حالا 10 ماهه شدي با كلي شيطنت ها و رفتارهاي جديد. حالا ديگه تو بغل نميموني همه اش ميگي منو آزاد بذارين تا برم دنبال شيطنت و خرابكاري يه وقت از تو كمد سر در مياري، يه وقت دل و روده كيف مامان و بابارو ميريزي بيرون، يه وقت رو تختخواب ورجه وورجه ميكني. اگه خونه مامان جون باشيم كه ميخواي تو حياط دنبال بچه ها بچرخي و من همه اش ميترسم كه با دوچرخه هاشون بهت آسيب برسونن و وقتي هم كه خونه مامان همايي همه اش بالاي پله ها هستي و يه نفر بايد دنبالت باشه و هرچقد كه ما پايين نشستيم تو بالايي و از اونجا د بازي ميكني.

حتي بازار هم كه ميريم دوست نداري تو بغل بموني و ميخواي آزادانه و مستقلانه چارچنگولي بري.

 

این روزها که برای خرید عید میریم بازار توی مغازه هابلند بلند آواز میخونی. رفتیم بوتیک عمو عطا واست لباس کودک بگیرم درحالیکه روی صندلی لم داده بودی اونقدر سروصدا به پا کردی که توجه همه رو به خودت جلب کردی.... من و عمو عطا هم  از کارهات تعجب کرده بودیم و غش غش میخندیدیم هرچقد سعی میکردیم جلوی این همه سروصدایی که به پا کرده بودی بگیریم موفق نمیشدیم.

 تا چند وقت پیش با دیدن مورچه عکس العمل خاصی انجام نمیدادی ولی این روزها به مورچه دقت میکنی و وقتی نشستی و مورچه میاد زیرپات جا به جا میشی و به صورت نشسته عقب عقب میری تا بتونی دوباره پیداش کنی..... وای که چقد قند تو دل مامان آب میکنی با این کارات.... 

 

پسرم هر روز داري بزرگتر ميشي و قد ميكشي من لباس سايز بزرگتر واست ميخرم, نوع اسباب بازی هات عوض میشه و .... ولي طبق معمول بين احساسات دوگانه ام موندم  از يه طرف با خودم میگم دوست دارم بزرگ بشي و به اون چيزي كه غايت توست برسي, مستقل شی, وارد جامعه بشی. همه اش تصور میکنم مرد شدی و طنین صدای مردونه ات توی خونه ام پیچیده اما از طرف ديگه روزهاي نوزاديت كه من خيلي دوستشون دارم داره يكي يكي سپري ميشه ميدونم هميشه دلتنگشون ميشم.

همين حالاش بعضي مواقع دلم واسه روزهاي نوزاديت تنگ ميشه و خاطرات اون روزهارو مرور ميكنم اما چاره ای نیست تنها کاری که میتونم بکنم اینه که وقتی بغلت میکنم عطر تنت رو تا اعماق وجودم سربکشم و چشم از تو برندارم تا همه حرکات و شیطنت هات توی ذهنم ثبت بشه و چیزیو از دست ندم.

 

 

این هم گلچینی از عکس های 11 ماهگی گل پسر :

 

چه پرتقال خوشمزه ای به به!!!!!!!!!!!!!

 

 

 

بذار ببینم دیگه چیا تو سبد پیدا میشه بخورمشون!!!!!!!!!!!!

بَ بَ بَ بَ

گل پسر عاشق بازی کردن با توپ ها و حلقه هاش توی وان هست. هر روز خودشو به حمام میرسونه و منو وادار میکنه وانشو پر کنم تا حسابی آب بازی کنه.!!!!!

 

اولین ملاقات گل پسر و بهسا!!!!! الهی قربون خمیازه کشیدنت!!!!!!!!!!

گل پسر بازهم یه پتوی گرم و نرم گیر آورده و اومده لم داده

چه خونه خوبی! چه جای امن و دوست داشتنییییی!!!!

پسندها (1)

نظرات (9)

nily
9 اسفند 91 21:01
الهي من قربونشبرم شكموووووووووومونو زهراجاااااااااااااانمن يه مااااااااچ اب دار به جاي من بكنش
محمد
11 اسفند 91 22:14
چه بچه ی نازی
خاله ی آریسا
21 اسفند 91 10:23
عاشق اون عكسشم كه پشت مبله

نازی
20 فروردین 92 2:15
مبارکه عزیزم انشالا 120 ساله شی
مامانی درسا
20 فروردین 92 3:03
عزیزم تولدت هزاران بار مبارک انشاالله همیشه شاد باشی وسلامت
مامان حسین جون
20 فروردین 92 11:38
سلام عزیزم تولدت مبارک ایشالله 120ساله بشی
مامان ماهان
3 اردیبهشت 92 16:53
مامانی رهام جون سلام. چقد خوشحال شدم که تو دنیای بزرگ اینترنت با یه همشهری دیگه خودم آشنا شدم .... وب پسملت خیلی خوشگله .... با اجازت من شما رو لینک کردم... اگه دوست دارین بخ وب پسمل منم سر بزنین.
زهرا آقايي
16 اردیبهشت 92 12:35
ممنون از لطف همگي شما عزيزان
خاله نرگس
21 تیر 92 15:59
واااای عااااشق اون عکسشم که رفته پشت مبل قایم شده خیلی وروجکیییییی غوغولوووووووووو


خاله نرگس من که گفته بودم خیلی شیطونه... حالا خودت دیدی؟