رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

روياي من رهام

عكس هاي بهاري غوغولو

1392/4/12 13:21
نویسنده : زهرا آقايي
2,468 بازدید
اشتراک گذاری

دوستان عزيزم سلام

همونطور كه گفتم امسال بهترين نوروز رو در كنار غوغولو سپري كرديم. اينم عكس گل پسر پاي سفره هفت سين(مجبور بوديم دستاشو بگيريم تا سفره رو به هم نريزه):

باز هم ميگم اين قشنگ ترين عيدمون بود. اين هم عكس غوغولو و مادرش در بهار 92. وقتي كه با داداش محمد و داداش مهدي و داداش ايمان و ... رفتيم پينت بال ولي چون ورود بچه ها به محوطه ممنوع بود من و غوغولو از فرصت استفاده كرديم و عكس گرفتيم و بعدش رفتيم نمايشگاه غذاهاي سنتي آش ماست خورديم.


 

 

اما مهمتر از همه اينكه جشن تولد غوغولورو به جاي 20 فروردي 4 فروردين توي طبيعت برگزار كرديم. آخه ميخواستيم مفصل برگزار كنيم و همه حضور داشته باشن ولي بعضي از مهمونهامون براي تعطيلات پيش ما اومده بودند و بعد از تعطيلات ميرفتن پس ناچار شديم جشن رو زودتر از موعد بگيريم. تم تولد رهام جون زنبوري بود. كيك زنبوري؛ تزيينات زنبوري ؛ لباس زنبوري؛ ليوان زنبوري؛ بشقاب و چنگال و.... خلاصه همه چيز زنبوري بود آخه زنبورها توي فصل بهار شاد شادن.... البته زنبورك ما از ازدحام جمعيت كنار ميز و شلوغي خسته شده بود و خيلي بداخلاق بود و خوابش مي اومد و متأسفانه نتونستيم عكس خوبي بندازيم...

 

اينقدرگريه كرد كه همه واسه آروم كردنش بسيج شده بودن از جمله عمو عطا و عمو بهرام.....

بهترين تصميم اين بود كه خودم زنبوركمو بغل كنم و ببرمش اون دور دورها؛ بگردونم تا دور از سروصداها و جمعيت به آرامش برسه...

بعد از برگشتن كمي سرحال اومده بود و واسمون دس دسي ميكرد....

واين بود ماجراهاي جشن تولد زنبورك.....

پسندها (1)

نظرات (9)

مامان ندا
12 تیر 92 13:39
سلام دوست عزیز. من خواستم وب شمارو ببینم ولی باز نشد اگه ممکنه لینکتون رو واسم بذارین.
♥ نیم وجبی ♥
13 تیر 92 19:28
غوغولو
چه اسم بامزه ای روش گذاشتی مامانی
کیک تولدش خیلی قشنگ بوده.. همیشه سالم و سلامت باشی گل پسر نبینم اشکتو

ممنونم نیکو جان. این اسم رو از اول تولدش باباش واسش انتخاب کرده دیگه افتاده رو زبونمون.
خاله ی آریسا
15 تیر 92 9:46
عزیزم خب حتماً سر و صدا رو دوست نداشته اما عاشقتیمااااااااااا
تولدت مبارم رهام کوچولو ایشالله همیشه در مامانی و بابایی خوش و سلامت باشید


ممنون خاله آریساجونم. ممنون که که با مایی.
زهرا
18 تیر 92 22:02
عزیزم چقد لباس زنبوریش بهش میومد شیلینم


زهراجون شما هم واسه تولد غوغولو خیلی زحمت کشیدی ممنون عزیزم.
خاله نرگس
21 تیر 92 15:40
واااااای که ای غوغولووووو چه ناااااااازه . خیلی دوسش داااارم هم خودشو هم مامان مهربووووونشو که من عاشقشم.


ممنون عزیزم. ما هم خعلللللی دوست داریم. حیف که از هم دوریم.
سوسن
24 تیر 92 2:19
سلام



به به تولد رهام جون ..... خیلی دلم آب شد



کاش من و آترینا هم میتونستیم شرکت کنیم



واقعا حیف شد.



رهام جون دوستت داریم ایشالا 120 سال



زیر سایه پدر و مادرت زندگی کنی.





راستی منو آترینا خیلیییییییییی دلمون



برات تنگ شده.



میبوسیمت عزیزم










ممنون مامان آتریناجون. واقعاً جاتون خالی بود.

♥ نیم وجبی ♥
6 مرداد 92 17:01
دوست جون من با چند تا پست جدید آپم و منتظرتون


چشم همین الان میام.
خاله سارا و عمو محسن
8 مرداد 92 20:34
یادش بخیر چه روز قشنگی بود..بد خلقی هاش هم قشنگ و دوست داشتنی بود.الهی من فدات شم غوغو لو..عمو محسن میگه سلام غوغو لو قرار بود بابات
برامون گوشت بخره.ببین خریده یا نه؟!!!


جای کاکلی خالی بود. خدا میدونه تو تولد بعدی چقد شیطونی و دلبری کنه واسمون.... الهی فداش
مامان ماهان
13 مرداد 92 17:33
سلام ... مامانی بخدا من هر روز به امید یه پست جدید به وب سر میزنم ... ای بابا ... پس کجاییین ؟


سلام عزيزم. شرمنده بخدا. اين 1 ماهه گذشته خيلي درگير كار و مسافرت بودم. ان شاء الله به زودي پست جديد ميذارم.