تولد مادري
ساعت از يك نيمه شب كه گذشت گل پسرم خوابيد با اينكه ضيق وقت داشتم و تازه حالا بايد ميرفتم سراغ آشپزخونه واسه تدارك ناهار فردا ولي دلم نميومد بذارمش تو تخت. آخه امشب من داشتم چاي دم ميكردم و دقيقاً زماني كه داشتم آب جوش رو به فلاسك منتقل ميكردم به زبان خودش منو صدا ميكرد... اوم....اوم.... و من از ترس ريختن آب جوش اصلاً برنگشتم تا ببينمش....در همين حين صداي برخوردش رو با ديوار شنيدم و بعد صداي گريه... خداي من يعني اين صداي برخورد سرش بود؟سريع آب جوش گذاشتم و به سراغش رفتم از شدت درد ريسه رفته بود... سريع بررسي كردم ببينم كجاش برخورد كرده و چه اتفاقي واسش افتاده؟ عذاب وجدان راحتم نميذاشت چرا وقتي منو صدا كرد بهش نگاه نكردم؟... نميدونم چه چيزي ميخواست بهم بگه كه من توجه نكردم.... حالا چه معصومانه خوابيده و قسمتي از پيشانيش هم ورم كرده. بالأخره رضايت ميدم و بعد از 10 بار بوسيدن و شايد هم بيشتر اونو تو تخت ميذارم و ميرم تو آشپزخونه. تصميمم از قبل گرفتم ماكاروني ميپزم. ساعت 1:45 دقيقه مسواك ميزنم و ميرم كه بخوابم و قبل از خواب به شوشو زنگ ميزنم ساعت 2:30 دقيقه ميتوني بياي خونه و اجاق خاموش كني؟ يا ساعت بذارم؟ شوشو: نه عزيزم ميام تو برو استراحت كن. از قضا ساعت 3 نيمه شب واسه شير غوغولو بيدار ميشم و بعد ميرم تو آشپزخونه ببينم غذا چي شد؟ داشتم ماكاروني هارو هم ميزدم كه شوشو از پشت سر اومد و منو بوسيد و گفت: عزيزم تولدت مبارك.... خواستم اولين نفري باشم كه تولدت بهت تبريك ميگم....
مادري: مرسي عزيزم شرمنده كردي...
شوشو: اين هم كادوي تولدت. ميتوني حدس بزني چيه؟
مادري: ادكلنه؟...
شوشو: نه...
مادري: چرا... ادكلنه از جعبه اش پيداس...
شوشو: گفتم نه...
مادري(از اونجايي كه ميدونه شوشو اهل سركار گذاشتن آدمهاس) اسباب بازيه؟
شوشو: نه باز كن خودت ببين.
مادري: باشه... و دست به كار ميشم و كاغذ كادو رو باز ميكنم... خداي من 250 هزار تومن+ يه يادداشت كه روش نوشته بود: زهراي عزيزم تولدت مبارك. لطفاً اين پول رو فقط و فقط براي خودت خرج كن. از طرف مسعود و غوغولو...
با خوندن يادداشت دلم لرزيد و فهميدم عشق مسعود كهنه شدني نيست... من از شوق تا صبح نخوابيدم و اين بهترين سالگرد تولدم بوده.....
مرد من؛ تو تنها مسكن دردها و غم هاي مني....
استامينوفن كديين هم در مقابل تو كم مي آورد. دوستت دارم مرد زندگيم....
خدايا كمك كن تا همه توانم را صرف زيبا ساختن زندگي همسرم و پسرم و همه اطرافيانم كنم... آمين