رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

روياي من رهام

دعوتت ميكنم به دوست داشتن زيبايي ها

اين پست رو با وجود مشغله زياد به مناسبت پايان نه ماهگي ات واست مي نويسم راستي ديشب يهويي يادم اومد كه بهت نگفتم اسم وبلاگت رو از چي ورداشتم!!! اسم وبلاگت رو از آهنگ ‹‹روياي من›› گرفتم. اين آهنگ استثنايي رو ابي و شادمهر امسال باهم اجرا كردند كه حسابي گل كرد و چون مفاهيم شعرش انسانيه و بسيار مورد علاقه منه و من خيلي اين آهنگ دوست دارم به خاطر همين هم تصميم گرفتم اسم وبلاگ روياي من باشه و من اين آهنگ بهت تقديم مي كنم. راستش يه چيز ديگه هم هميشه ذهن منو مشغول ميكنه و اون اينكه رسالت ما تو اين دنيا چيه؟ شايد خنده دار باشه و زدن اين حرفها با تو حالا زود باشه ولي مگه چه اشكالي داره بذار هرچي ميخوايم به هم بگيم و راحت ب...
20 دی 1391

محرم 91

صبح عاشورا پدر از من خواست كه تورو آماده كنم و لباسي رو كه خاله حميرا واسه اين روزهات خريده بود بپوشم تنت تا تورو با خودش ببره مراسم عزاداري. پسر ما هم كه دوستدار امام حسين و ابالفضله پس زودي آماده ات كردم و با پدر رفتي. واي كه چقد عزيز و دوست داشتني شدي ...  امام حسين (ع) نگهدارت باشه عزيزم.....     ...
28 آذر 1391

از تولد تا چارچنگولي

رهام عزيزم! اين وبلاگ رو براي تو و به عشق تو ساختم تا لحظات كودكيت را براي هميشه ثبت كنم. ميدانم وقتي كه بزرگ شدي سوالات زيادي درمورد اين روزها خواهي پرسيد. ميخواهم بداني كه از روزي كه به حضور نازنينت در وجودم مشكوك شدم تا حال كه اين پست را برايت مينويسم تمام وجودم سرشار از شوق و ذوق و حرارت بوده. روزهاي سخت ويار را با آرزوي در آغوش گرفتن تو گذراندم. با اينكه روزها و هفته ها به سختي ميگذشتند اما هر روز و هر هفته به ني ني سايت سر ميزدم تا بدانم در كدام مرحله رشد به سر مي بري و حالا سايزت حدوداً چقدره؟ كدوم ارگانت در حال تكميل شدنه؟ پدرت به اندازه اي از حضورت در زندگيمان خوشحال بود كه قسمت عمده اي از تمركزش صرف مراقبت از من ميشد. روزهاي ...
28 آذر 1391

بدون عنوان

رهام عزيم! واسم خيلي مهم بود كه وقتي 6 ماهه شدي ببرمت عكاسي و از 6 ماهگي ات عكس بندازم ولي مگه ورجه وورجه هاي جنابعالي اجازه ميداد كه عكاست كارشو انجام بده. بنده خدا خانم روشن بخت كلي زحمت كشيد و  با قراردادن سبد در اختيارت تونست مشغولت كنه و اين عكس هارو بگيره. خداراشكر من كه از عكس ها راضيم.  واقعاً بايد تشكر كرد كه اينقدر حوصله به خرج دادن. ممنون خانم روشن بخت...     ...
28 آذر 1391